۰۷
آذر
یک بار زمان جنگ رفتم خانه شان درست همان زمانی که بمباران های هوایی
امان مردم را بریده بود .
اواخر شب وقتی میخواستیم بخوابیم ، گلدسته را با پوشش و حجاب کامل دیدم با تعجب پرسیدم دخترم کاری پیش آمده ؟
جایی میخوای بری ؟ گفت نه پدر جان اینجا هر لحظه ممکنه بمباران هوایی بشه ممکنه فردا صبح زنده نباشیم و به همین خاطر باید
آمادگی کامل داشته باشیم تا وقتی بدن ما را از زیر آوار در میارن حجابمون کامل باشه .
( خاطرات گلدسته محمدی از زبان پدرش )